جدول جو
جدول جو

معنی دغر بغر - جستجوی لغت در جدول جو

دغر بغر
بگومگو
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شغربغر
تصویر شغربغر
متفرق، پراکنده
فرهنگ فارسی عمید
(دَ رِ بِ)
نزدیک حجیرا در غوطۀ دمشق است منسوب به بشر بن مروان بن حکم بن ابی العاص بن امیه میباشد. (از معجم البلدان ج 2)
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ غَ رَ بَ / بِ غَ رَ)
تفرقوا شغربغر، پراکندیدند به هر روی. و هما اسمان جعلا اسماً واحداً و بنیا علی الفتح. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از مهذب الاسماء). مبنی است، مانند خمسهعشر. (از اقرب الموارد). پراکنده. تار و مار. پریشان. (یادداشت مؤلف) .کلمه ای است از توابع و به معنی پراکنده و پریشان استعمال میشود، عربی است نه پارسی. (از انجمن آرا) (آنندراج) (از فرهنگ جهانگیری) (از برهان) :
هر که را کار در جهان سفر است
از سفر کار او شغربغر است.
دقیقی.
عرب در آن حالت فرصت یافتند و قوتی تمام بنمودند و لشکر ایشان را بشکستند و رستم (فیروزان) کشته شد و لشکر او به هر طرفی شغربغر شدند. (تجارب السلف)
لغت نامه دهخدا
(دَ رِ بَ)
دهی است جزء دهستان رودبار بخش طرخوران شهرستان اراک، واقع در 24هزارگزی شمال باختری طرخوران. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شغر بغر
تصویر شغر بغر
پراکنده و پریشان پراکنده پریشان
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که از خاندان و خانه خود آواره شده. بی خانمان آواره سرگردان خانه بدوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شغربغر
تصویر شغربغر
((شَ غَ بَ غَ))
پراکنده و پریشان
فرهنگ فارسی معین
حمل تنه های درخت به وسیله ی نفرات زیاد، از توابع دهستان خرم آباد تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
تند چریدن احشام، سورچرانی، بخور بخور
فرهنگ گویش مازندرانی
جست و خیز
فرهنگ گویش مازندرانی
سرو صدا
فرهنگ گویش مازندرانی
فرار کن
فرهنگ گویش مازندرانی